نوشته اصلی توسط
shayly
با سلام و درود. دختر ۳۱ ساله ای هستم که ده سال پیش با هم کلاسی دانشگاهم رابطه ای خوب و سالم را آغاز کردم.که بعد از ۶ سال انتظار تازه به خواستگاری رسید. و در این مرحله به دلیل اختلاف نظر پیرامون مسائلی از قبیل مهریه و مسکن و ... کشمکش ها شروع شد. ما کمی کوتاه اومدیم ولی اونها انعطافی نشون نمیدادن خلاصه ۲-۳ سال کش و قوس و قهر و آشتی داشتیم تا اینکه آخر سر من که به این نتیجه رسیدم که بدون این آقا نمی تونم و علاقه زیادی بهش داشتم همه شرایطشونو پذیرفتم ولی در آخر خوانوادش به شدت مخالفت کردن و این آقا هم گفت که طبق معمول توان متقاعد کردن خوانوادشو نداره و منو دیگه نمی خواد و رابطه را ترک کرد. الان ۸ ماه از ترکش میگذره که این مدت خیلی سخت گذشته برام.ولی مساله اینجاست که چند روزیست با خبر شدم که آقا ۴ ماه نامزد کرده. یعنی اصلا دوره سوگواری پس از جدایی نداشته و انگار که خیلی سریع وارد رابطه ای شده که منجر به ازدواج شده یعنی مادرش گویا براش انتخاب کرده کلا مادرش فرد خاص و سلطه گری بود. با شنیدن این خبر من بسییییییار به هم ریختم و از خواب و خوراک افتادم. خیلی ناراحت و بی قرارم و نا امید.دائما گریه میکنم و خلاصه زندگیم مختل شده. حس پشیمانی و سرزنش خود به خاطر برخی اشتباهاتم و حس از دست دادن اعتماد به نفس و حس تنهایی و نا امیدی نسبت به عشق و ازدواج اذیتم میکنه. لطفا در این شرایط نا بسامان راهنماییم کنید که چه بکنم؟ با تشکر